یکم دیر شد ولی تقدیم به تمام مادران.

IranFunnyGroup.ir - گروه اينترنتي ايران فاني

آرام از جايش بلند مي شود، پاورچين از اتاق بيرون مي رود و در حالي که در هواي گرگ و ميش صبح، انگشتانش را کورمال کورمال به ديوار مي کشد، به آشپزخانه مي رسد و کليد برق را آهسته مي زند، اجاق روشن مي شود و با دم کردن چاي و گرم کردن تکه هاي نان، سفره صبحانه را مي چيند. "سعيد جان بيدارشو... علي آقا وقت نمازه... مريم جان مدرسه ات دير نشه..." اين صداي آشنا، آغازگر روزي تازه است؛ صدايي که پس از دميدن هر سپيده تکرار مي شود، اين صدا، صداي زندگي است، صداي آرام جان خانواده با آهنگ دلنشين صداي فرشته اي بنام "مـــادر" ...

براي خيلي ها مادر يعني خانواده، مادر يعني آغوشي که کودک را آرام مي کند، بعضي ها مي گويند يعني خريد روزانه و بي منت خانه، مادر يعني غذاي گرم و سفره رنگين، مادر يعني ديکته شبانه و کمک به حل تکاليف، آن هم وقتي کودک بازيگوش از انجام آنها جا مانده است، حتي مادر مي تواند نيشگون هاي محکم دوران کودکي باشد يا پيچاندن گوش و گاهي هم نفرين هاي زيرلب، همه اينها مادر است، اما مادر چيزي بيشتر از ذهن ماست، موجودي که با يک روز تقدير و سپاسگزاري، حقش ادا نمي شود.

IranFunnyGroup.ir - گروه اينترنتي ايران فاني

صداي تلويزيون بلند است، گزارشگر به مناسبت روز مادر، ميکروفن را جلوي مردم مي گيرد و مثل هر سال از آنها مي خواهد مادر را توصيف کنند. صداي زنان و مردان و گاهي هم بچه ها شنيده مي شود که هرکس چيزي مي گويد؛ "مادر يعني گذشت"، "من عاشق مادرم هستم"، "برايش کادو مي خريم"، "دستپخت مادرم حرف ندارد" و... درون اين اتاق اما مادري با صورت و دست هاي چروکيده نشسته است، با شنيدن اين جمله ها از تلويزيون، آه مي کشد مي خواهد چيزي بگويد، ولي حرفش را مي خورد. او مادر پنج دختر و پسري است که همه ازدواج کرده اند و او مانده و آپارتماني ??متري و انتظاري هفتگي که شايد يکي از بچه ها تعطيلات به او سر بزند ...

وجود مادر کانون صميميت است، اين را آنهايي مي گويند که سال هاست از خانه پدرومادر رفته اند و وجود مادر را غنيمتي مي دانند تا هر از چندگاه در خانه اش دورهم جمع شوند و آنها که مادر را از دست داده اند، گواهي مي دهند که با فوت مادر، متاسفانه جمع صميمي خواهر و برادرها نيز کمرنگ يا بطرکلي برچيده شده است.

IranFunnyGroup.ir - گروه اينترنتي ايران فاني

کسي نمي تواند کتمان کند که مادر در آرامش روحي و رواني اعضاي خانواده نقش موثري دارد. کمتر کسي است که تجربه نکند روزهاي پراضطرابي را که مادرش تنها تکيه گاهش بوده يا با توصيه هاي او مسير سخت را به سلامت گذشته است. از نظر رواني، مادر داراي عواطفي رقيق و قلبي مهربان و داراي غريزه پرستاري، مهرورزي و صلح جويي و به طور طبيعي يک زن سالم به دور از پرخاش جنگ و خصومت است. از اين رو وجود او مي تواند تعديل کننده احساسات خشونت بار و جنگجويانه مرد در بيرون و در خانه باشد.

از برکت همين ويژگي مادر در خانه و خانواده، انتظار مي رود که او در خانواده اثر آرامبخشي و ايجاد بهداشت رواني داشته باشد و در خانه براي اعضاي آن آسايش و تعادل رواني به بار بياورد و محيط زندگي عاطفي و شيرين شود و حتي اين حالت را به جامعه هم منتقل کند. هرچند اين روزها را به نام مادر لقب داده اند، اما سخن گفتن از مقام مادر بدون توجه به نقش هاي چندگانه او از شيريني بحث مي کاهد. مادر ما مي تواند مادر زن يا مادر شوهر ديگري باشد، بسياري از مادران الگوهاي تمام نماي مادري در اين جايگاه?ها نيز هستند.

IranFunnyGroup.ir - گروه اينترنتي ايران فاني

بسياري از ما ميان مادر خودمان و مادرهمسرمان تفاوت مي گذاريم، به طوري که کوچک ترين اشاره اي از طرف او، ما را آزار مي دهد و به موضعگيري وا مي دارد، در حالي که او هم يک مادر با تفاوت هاي روحي و رواني خاصي است که شايد به مذاق ما سازگار نباشد. روز مادر مي تواند، زمان فکر کردن به مادرانه هاي اين افراد هم باشد، مادراني که تاکنون آنها را از قاب بدبيني تماشا کرده ايم. تا دو روز ديگر همهمه اي بازارها را فرامي گيرد، تلويزيون و راديو به بهانه اين روز از مقام مادر مي گويند، موسيقي هاي مخصوص اين روز، همه را به وجد مي آورد، اسکناس ها خرج مي شود، گل و شيريني ها به خانه برده مي شود و... اما شايد مادرمن و مادر تو چيزي در دل دارد و خواسته اي که با اسکناس هاي رنگي فاصله دارد و منتظر گوش شنوايي است تا بر زبان بيايد.

مادري که صبح زود، زودتر از همه آغازکننده روز خانواده است، مادري که شب ها وقتي همه خوابند، تازه به آشپزخانه مي رود تا ظرف ها را بشويد تا ظرف ناهار فرداي خانواده را پر کند و نگران خوراکي زنگ تفريح بچه هاست و مادري که وقتي همه خوابند، آخرين چراغ خانه را خاموش مي کند تا صبح زودتر از بقيه از خواب بيدار شود. اين روزها زمان پاي حرف او نشستن است و گفتن يک خسته نباشي از ته دل به او...

IranFunnyGroup.ir - گروه اينترنتي ايران فاني

مادر، با توجه به ارتباط عاطفي و کانوني با تمام اعضاي خانواده شايد تنها عضوي باشد که مي تواند روابط بين اعضا را از خشکي و غيرانعطافي خارج کند. به عقيده برخي کارشناسان علوم تربيتي، اين مادر است که در ذهن کودک از يک خانواده خوب تصويرسازي مي کند. مادران خشن و آسيب ديده، تصويري منفي از خانواده به کودک مي دهند که شايد اين انگاره تا سال ها در ذهن او بماند. اما مادري که مبناي ارتباط را صميميت، همدلي و انعطاف قرار مي دهد، سازنده اصلي خانواده?اي سالم است که خود زيربناي جامعه سالم خواهد بود.

IranFunnyGroup.ir - گروه اينترنتي ايران فاني

امروز روز مادر است؛ روزي که گل ها مي شکفند. همانطور که شکفتن گلها را جشن مي گيريم نبايد از مهم ترين جشن براي مادراني که ما را به دنيا آورده اند را فراموش کنيم. بدون حضور مادرها ما نمي توانستيم پا بر اين دنيا نهيم و از نعمت زندگي لذت بريم. اين موجودات دوست داشتني مادران ما هستند و براي 9 ماه ما را در بطن خودشان حمل کرده اند و حتي وقتي هم که بزرگ مي شويم باز هم مراقب ما هستند.

ايکاش بتوانيم فداکاري و دلبستگي هايشان را نسبت به فرزندانشان قدردان باشيم. متن زيرتقريبا سرگذشت اکثر کسانيست که قدر عزيزترين چيز زندگيشون را نميدونند و شايد سرگذشت تک تک ماهاست:

وقتي که تو 1 ساله بودي، اون (مادر) بهت غذا ميداد و تو رو مي شست و به اصطلاح تر و خشک مي کرد تو هم با گريه کردن و اذيت کردن در تمام شب از اون تشکر مي کردي

وقتي که تو 2 ساله بودي، اون، بهت ياد داد تا چه جوري راه بري تو هم اين طوري ازش تشکر مي کردي که، وقتي صدات مي زد، محل نميگذاشتي و فرار مي کردي

وقتي که 3 ساله بودي، اون، با عشق تمام غذايت را آماده مي کرد تو هم با ريختن ظرف غذا، کف اتاق، ازش تشکر مي کردي

وقتي 4 ساله بودي، اون برات مداد رنگي خريد تو هم، با رنگ کردن ميز و ديوار ازش تشکر مي کردي تا نشون بدي چقدر هنرمندي !

وقتي که 5 ساله بودي، اون لباس شيک به تنت کرد تا به تعطيلات بري تو هم، با انداختن خودت تو گِل، ازش تشکر کردي

وقتي که 6 ساله بودي، اون، تو رو تا مدرسه ات همراهي مي کرد تو هم، با فرياد زدنِ : من نمي خوام برم!، ازش تشکر کردي

وقتي که 7 ساله بودي، اون، برات وسائل بازي خريد تو هم، با پرت کردن توپ به پنجره همسايه کناري، ازش تشکر کردي

وقتي که 8 ساله بودي، اون، برات بستني ميخريد تو هم، با چکوندن (بستني) به تمام لباست، ازش تشکر ميکردي

وقتي که 9 ساله بودي، اون، هزينه کلاس هاي اضافي تو رو پرداخت تو هم، بدون زحمت دادن به خودت براي ياد گيري ازش تشکر کردي و بجاش فقط فکر مسخره بازي بودي

وقتي که 10 ساله بودي، اون، تمام روز رو معطل تو بود و رانندگي کرد تا تو رو از تمرين فوتبال به کلاس تقويتي و از اونجا به جشن تولد دوستانت ببره تو هم، با بيرون پريدن از ماشين، بدون اينکه پشت سرت رو هم نگاه کني ازش تشکر کردي

وقتي که 11 ساله بودي اون، تو و دوستت رو براي ديدن فيلم به سينما برد تو هم ازش خواستي که در يه رديف ديگه بشينه و بگذاره که راحت باشين و اينجوري ازش تشکر کردي که زحمت کشيده !

وقتي که 12 ساله بودي، اون، تو رو از تماشاي بعضي برنامه هاي تلويزيون و ماهواره بر حذر داشت تو هم، صبر کردي تا از خونه بيرون بره و کار خودت را بکني و اينجوري ازش تشکر کردي

وقتي که 13 ساله بودي، اون، بهت پيشنهاد داد که موهاتو اصلاح کني تو هم، اينجوري ازش تشکر کردي: تو سليقه اي نداري، من هر جور راحتم زندگي ميکنم، قيافم مثل اين بچه بسيجي ها باشه خوبه !

وقتي که 14 ساله بودي، اون، هزينه اردو يک ماهه تابستانه تو رو پرداخت کرد تو هم، ازش تشکر کردي، با فراموش کردن زدن يک تلفن يا نوشتن حتي يک نامه ساده

وقتي که 15 ساله بودي، اون، از سرِ کار برمي گشت و مي خواست که تو رو در آغوش بگيره و ابراز محبت کنه... تو هم با قفل کردن درب اتاقت! نمي ذاشتي که وارد اتاقت بشه و اينجوري ازش تشکر کردي که خستگيش کاملا در بره

وقتي که 16 ساله بودي، اون بهت ياد داد که چطوري ماشينش رو بروني و به تو رانندگي ياد داد تو هم هر وقت که مي تونستي ماشين رو بر مي داشتي و مي رفتي و بعضي وقتها هم خوردش ميکردي

وقتي که 17 ساله بودي، وقتيکه اون منتظر يه تماس مهم بود تمام شب رو با تلفن صحبت کردي و، اينطوري ازش تشکر کردي

وقتي که 18 ساله بودي، اون، در جشن فارغ التحصيلي دبيرستانت، از خوشحالي گريه مي کرد تو هم، بخاطر اين همه زحمتي که برات کشيده بود تا تموم شدن جشن، پيش مادرت نيومدي

وقتي که 19 ساله بودي، اون، شهريه دانشگاهت رو پرداخت، همچنين، تو رو تا دانشگاه رسوند و وسائلت رو هم حمل کرد تو هم با گفتن يه خداحافظِ خشک و خالي، بيرون خوابگاه ازش جدا شدي، به خاطر اينکه نمي خواستي بهت بگن بچه ماماني و اون هموم جا خشکش زد

وقتي که 20 ساله بودي، اون، ازت پرسيد که، آيا شخص خاصي(به عنوان همسر) مد نظرت هست؟ تو هم، ازش تشکر کردي با گفتنِ: به تو ربطي نداره من خودم واسه زندگيم بلدم تصميم بگيرم

وقتي که 21 ساله بودي، اون، بهت پيشنهاد يک خط مشي براي آينده ات داد تو هم، با گفتن اين جمله ازش تشکر کردي : من نمي خوام مثل تو باشم، فکراي تو قديمي است و دنيا عوض شده

وقتي که 22 ساله بودي، اون تو رو، در جشن فارغ التحصيلي دانشگاهت در آغوش گرفت تو هم ازش پرسيدي هزينه سفر به اروپا را برام تهيه ميکني؟!

وقتي که 23 ساله بودي، اون، براي اولين آپارتمانت، بجاي کادو يه عالمه اثاثيه داد تو هم پيش دوستات بهش گفتي : اون اثاثيه ها چقدر قديمي هستن

وقتي که 24 ساله بودي، اون دارايي هاي تو رو ديد و در مورد اينکه، در آينده مي خواي با اون ها چي کار کني، ازت سئوال کرد تو هم چون ديگه هيکلت بزرگتر از اون شده بود با دريدگي و صدايي (که ناشي از خشم بود) فرياد زدي : مــادررر، لطفاً، با من کل کل نکنيد اعصاب ندارم

وقتي که 25 ساله بودي، اون، کمکت کرد تا هزينه هاي عروسي رو پرداخت کني، و در حالي که گريه مي کرد بهت گفت که: دلم خيلي برات تنگ مي شه تو هم بجاش يه جاي دور رو براي زندگيت انتخاب کردي که مادرت مزاحم نباشه

وقتي که 30 ساله بودي، اون، از طريق شخص ديگه اي فهميد که تو بچه دار شدي و به تو زنگ زد تو هم با گفتن اين جمله، ازش تشکر کردي، "همه چيز ديگه تغيير کرده" و چون خانومت ميخواست بره پارک فوري قطع کردي

وقتي که 40 ساله بودي، اون، بهت زنگ زد تا سالگرد وفات پدرت رو يادآوري کنه تو هم با گفتن"من الان خيلي گرفتارم" ازش تشکرکردي و بهش تسليت گفتي

وقتي که 50 ساله بودي، اون، ديگه خيلي پير بود و مريض شد و به مراقبت و کمک تو احتياج داشت تو هم با سخنراني کردن در مورد اينکه والدين، سربار فرزندانشون مي شن، ازش تشکر کردي

و سپس، يک روز بهت ميگن مادرت در تنهائي مرده و چند روز بعد جنازه بو گرفته اون را همسايه ها پيدا کردن و تو ............ و تو راحت ميشي، اما تمام کارهايي که تو (در حق مادرت) انجام ندادي، مثل تندر بر قلبت فرود مياد چون ديگه کسي نيست که فقط بخاطر خودت نه بخاطر چيزهاي ديگه، تو رو از صميم قلب دوست داشته باشه ...

IranFunnyGroup.ir - گروه اينترنتي ايران فاني

با توام دوست من؛ اگه مادرت، هنوز زنده هست، فراموش نکن که بيشتر از هميشه بهش محبت کني ...
و، اگه تو و اين دنياي فاني رو ترک کرده، محبت هاي بي دريغش رو فراموش نکن و به راحتي از اونها نگذر و از خدا بخواه که اونو بيامرزه.
هميشه به ياد داشته باش که به مادرت محبت کني و اونو دوست داشته باشي، چون در طول عمرت فقط يک مادر داري ولي هزاران دوست، هزاران فرصت تفريح، هزاران ساعت وقت براي کارهاي ديگه و ...

IranFunnyGroup.ir - گروه اينترنتي ايران فاني

اي کاش من هم مثل خيلي از شماها، خدا لذت وجود مادر رو ازم نگرفته بود.
شايد امروز وقتي مادرم را مي ديدم رويش را ميبوسيدم و بهش ميگفتم مادرم دوستت دارم و به دوستانم هم ميگفتم که من از ته قلبم مادرم را دوست دارم.
آره همه بدونيد دوست داشتن مادر اون هم از ته قلب کار چندان بعيد و سختي نيست ...
مادرتون رو دوست داشته باشيد که اين دوست داشتن سرآغاز تمام عشق هاست.


زيباترين شعر هستي؛ مادر

IranFunnyGroup.ir - گروه اينترنتي ايران فاني

مـادر تــو بـهشــت جـاودانــي مـادر
خــورشـيـد بـلـنـد آســمـاني مـادر

در چشم تـو نـور زندگانـي جـاريـست
سر چشمه ي مهر بيکراني مـادر

اي کـاش کـه تـا ابــد نــمـيــرد مادر
يـا هـستـي جـاودان بـگيـرد مادر

مهر است سراسر وجودش تــا هـست
اي کاش که پـايـان نـپـذيـرد مادر

هر بار که خنده بـر لبش مــي رويــد
يا نبض گل سرخ، سخن مي گويد

چشمان پر از ستـاره ي مــــادر مــن
در گــردش آشـنـا مرا مي جـويـد

چون مهر، بـزرگ و بي نـشاني مادر
آرام دل و عـــــزيــز جـانـي مــادر

اي کاش هميشه جـاودان مـي بــودي
آن قـدر که خـوب و مـهربانـي مـادر

در کوچه جان هميشه مادر بـــاقيست
دريـاي مـحبـتـش چو کوثر باقيست

در گـــويــش عـاشـقانـه، نـام مــــادر
شعريست کــه تا ابد به دفتر باقيست


IranFunnyGroup.ir - گروه اينترنتي ايران فاني


IranFunnyGroup.ir - گروه اينترنتي ايران فاني





مـادران مهربـان و خـوب ايـراني، روزتــان مبـارک


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: عكس ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : شنبه 14 ارديبهشت 1392برچسب:, | 23:4 | نویسنده : majid |

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • میخ کوب